سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گروه فرهنگی سردار خیبر
حکمت گمشده مؤمن است، پس باید آن را بطلبد؛ حتی اگر در دست شروران باشد . [امام علی علیه السلام]
 
 

* سید جعفر شهیدی *

** رعایت بهداشت جبهه ***
گردان ما در جاده خندق مستقر بود و من در پد
4 قرار گرفته بودم حجم آتش آنجا، بسیار سنگین بود. فقط صبحها ساعت 5:30 تا 6:30 آتش از سوی دو طرف قطع می شد و فرصتی بود تا خود را از لحاظ آذوقه و مهمات برای 24 ساعت آینده آماده کنیم.
حفاظ از خط هنگام شب بسیار حساس و خطر ناک بود و به همین علت نزدیکی های صبح همه خسته بودیم. پس از خواندن نماز بود کمی استراحت کردیم، در این موقع یکی از بچه ها مرا صدا زد و گفت: یک نفر د ر سنگر جلو در حال گشت زنی است و سریع بلند شدم و به علت فاصله کم با عراقیها و وضع حساس منطقه، رفتم ببینم کیست؟
وقتی به آنجا رفتم، حاج علی را دیدم. شب، هنگام نگهبانی کلیه نگهبانها باید تیر اندازی می کردند و در این مدت نگهبانی ( دو ساعت ) 18 الی 20 خشاب باید خالی می کردند. در آنجا مصرف فشنگ بسیار زیاد بود. از طرفی ضایعات بسیار زیادی در اطراف می ریخت و این باعث شده بود محیط پر از مقوا (جعبه فشنگ) باشد. و به علت حساسیت زیاد و
 
در صد بالای خطر نمی توانستیم محیط را تمیز کنیم.
در آن یک ساعت که ما استراحت می کردیم، حاج علی یک گونی در دست گرفته و مقواها را جمع می کرد و به قولی مشغول تمیز کردن خط بود.
جلو رفته و خواستم گونی را از او بگیرم ولی او اجازه نداد. من نیز یک گونی برداشته و مشغول جمع کردن مقوا شدم. شاید حاج علی بیش از نصف گونی مقوا جمع نکرد ولی با این کار پیام خود را به ما داد و ما نیز آنرا به دیگران منتقل کردیم. ببینید یک حرکت کوچک و آن هم روی صداقت چگونه روی جمع تاثیر می گذارد.

* محمد اسماعیل گلچین*

** جرقه آشنایی ***
در سال 62 من مسئول پاسگاه نشور در محور سنندج
کامیاران بودم. یک روز عصر، خود رویی از جهاد در مدخل ورودی تونل مشرف به پاسگاه ما به کمین کومله افتاده بود و افراد آن نیاز به کمک داشتند. پس از اطلاع سریعاً به محل حادثه رفتیم و بعد از دفع کمین با یک رزمنده مجروح و خود رویی که در اثر اصابت گلوله سوراخ سوراخ شده بود رو به رو شدیم.
آن رزمنده سعی می کرد خودرو را از تیررس دشمن دور کند علت را جویا شدیم در پاسخ گفت: اگر چه خود رو آسیب دیده است ولی متعلق به بیت المال است و باید در حفظ آن کوشا بود.
بالاخره خود رو را به کمک آن رزمنده به پایگاه منتقل نمودیم و متوجه زخمی شدن وی از ناحیه کتف و دو پا شدیم. با اصرار فراوان زخمهای وی را پانسمان نمودیم و صبح روز بعد در حالی که عازم بیمارستان توحید در سنندج بود، مشخصات وی را جویا شدیم که پس از طفره رفتن زیاد گفت: من علی قوچانی هستم.
تازه متوجه شدیم که او جهادی نیست بلکه یکی از فرماندهان لشگر امام حسین (علیه السلام)
می باشد. ایشان با وجودی که در آن حادثه از سه ناحیه مجروح شده بود ولی به صحنه درگیری بر می گردد و با حال مجروحیت در فکر حفظ بیت المال است.

** نمک عملیات ***

در حین عملیات والفجر 4 بود که گردان ما تازه سازماندهی شده بود ولی فرمانده نداشت. یک روز حاج حسین خرازی کل نیروها را جمع کردند و در وصف فرمانده جدید و لیاقت و شایستگی او صحبت کردند. آن فرمانده حاج علی قوچانی بود.
همگی از انتصاب او به فرماندهی خوشحال بودیم. بعد از معرفی به سراغ او رفتم و از وضعیت جسمانی وی بعد از مجروحیت سوال کردم که اظهار رضایت از التیام یافتن زخمها نمود. گفتم: ظاهراً زخمی شدن و درد کشیدن برایتان مهم نیست. در پاسخ فرمودند: چرا! ولی صبر و تحمل مشکلات در راه خدا، در نزد وی محفوظ است و نیازی به آشکار کردن آن نیست.
سوال کردم: تاکنون چندین بار زخمی شده اید؟ در پاسخ فرمود: تا آنجا که به یاد دارم از شروع جنگ تاکنون نمک تمام عملیات ها را چشیده ام.

* عباس مطلبی *

** تقویت روحیه ***
در عملیات بدر آتش دشمن بسیار سنگین بود و بچه ها همه پشت جاده ای12 متری قرار گرفته بودند و پشت سر آنها را آب احاطه کرده بود و آتش سنگین دشمن به وسیله تانک و کالیبر، شرایط سختی به وجود آورده بود، و روحیه بچه ها را تحت شعاع قرار داده بود.
آقای قوچانی برای روحیه دادن، یک کلاه آهنی روی دسته یک بیل گذاشته و آن را طوری گرفت که کلاه تنها دیده می شد دشمن به خیال اینکه نفر است به کلاه شلیک کرده، وآنرا هدف قرار می داد و ایشان می خندیدند و در آن شرایط سخت همه را می خنداند.

* محمود نجیمی *

** مسئول محور خط شکن ***
در عملیات بدر قرار شد گروهان ما که گروهان مستقل بود بنا بر دستور آقای قوچانی مسئول محور آن عملیات، از کنار دژ دشمن وارد عمل شود پس از آنکه آقای قوچانی
  کادر را توجیه کرد. گروهان به حرکت در آمد و من آخر ستون بودم.
آقای قوچانی هنوز پا به پای ما می آمد و تذکراتی را به ما می داد گاهی می ایستادم تا اینکه صحبتهایش تمام شود و بر گردد اما همچنان به حرکت خود ادامه می داد؛ کم کم به دشمن نزدیک می شدیم و سر وصدای عراقیها به گوش می رسید در اینجا به خود گفتم: آقای قوچانی صحیح نیست بیاید. رو به او کردم و گفتم:
آقای قوچانی مگر به ما اطمینان ندارید. تو را به خدا بر گردید خیالتان راحت باشد؛ ما با توکل بر خدا، خط را خواهیم شکست. ولی او پیشانی مرا بوسید و گفت که تو هیچ وقت از این حرفها نمی زدی. با شنیدن این سخن شگفت زده شدم. وقتی منور دشمن، منطقه را روشن کرد. او را در حالی که اشک می ریخت به خوبی دیدم. دیگر جرات نکردم با او در این مورد صحبتی داشته باشم و تا آخرین لحظه با ما آمد و در عملیات پا به پای گروهان جنگید.

* مظاهر یزدی *:

** بی توجه به خطر ***
عملیات رمضان شروع شد. ما در گردان امام رضا (علیه السلام) بودیم. میدان مین؛ سیم خاردار و کانال دشمن را پشت سر گذاشته، به پیشروی ادامه دادیم. مسافت زیادی را پیمودیم تا به جاده ای رسیدیم. رو به روی ما تانک های دشمن جهت اجرابی پاتک موضع گرفته بودند. حد ود ساعت 5/7 صبح بود که آقای قوچانی رسیدند و به فرمانده گردان ما آقای
 امر ا... گرامی گفتند: بنا به دلایلی باید این منطقه را تخلیه و به سمت چپ بروید و در آنجا پدافند کنید. سپس ادامه دادند یک لودر هم جهت احداث خاکریز برای شما به این منطقه می آید.
دستور آقای قوچانی انجام شد. دستگاه لودر رسید و شروع به زدن خاکریز کرد. در حین کار مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت، به فرماندهی اطلاع دادیم سریعاً لودر دیگری فرستادند. لودر دوم و پس از آن لودر سوم هم مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و منهدم شد. جنگ سختی درگرفت. در همین حین از ناحیه دست مجروح شدم عراقیها در حال قیچی کردن ما بودند. مجبور شدیم به بچه ها بگوییم: به عقب بیایند.
با آمبولانسی که دو مجروح دیگر هم داشت به سمت عقب آمدم که آمبولانس نیز مورد اصابت قرار گرفت و متوقف شد. با یکی از زخمیها پیاده شدیم و پس از 2 کیلو متر پیاده روی به خط پشتیبانی رسیدیم. در این موقع آقای قوچانی مرا دید و جریان را پرسید. من ماجرا را برای ایشان توضیح دادم سرش را گرفت و با حالتی عجیب شروع به گریه کرد. و در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت: امید من اول به خدا بود و بعد به گردان شما. پس از آن سوار موتور شد و به طرف جلو حرکت کرد. من گفتم: خیلی خطر ناک است ولی توجهی نکرد.

گروه شهدا ::: پنج شنبه 87/12/1::: ساعت 2:57 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 11
بازدید کل : 148534
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره وبلاگ ::.
گروه فرهنگی سردار خیبر
گروه شهدا
بسم رب الشهدا والصدیقین به یاری خدا ومدد اهل بیت وبلاگ تخصصی شهدا با نام گروه فرهنگی سردار خیبر -زیر مجموعه کانون فرهنگی محبان المهدی راه اندازی شد با امید که بتوانیم مطالب شایسته ای در رابطه با شهدا وفرهنگ شهادت ارائه کنیم جز شهادت راهی نیست
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
گروه فرهنگی سردار خیبر
.:: لینک دوستان ::.
.:: لوگوی دوستان::.




























.:: نوای وبلاگ ::.
.:: فهرست موضوعی ::.
.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
کانون فرهنگی محبان المهدی
گروه فرهنگی سردار خیبر
گروه فرهنگی سردار خیبر