سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گروه فرهنگی سردار خیبر
مال مایه شهوتهاست . [نهج البلاغه]
 
 

**زندگینامه سردار شهید حاج علی قوچانی ***

( فرمانده تیپ یکم لشگر 14 امام حسین (علیه السلام)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی))

در کودکی همراه پدر و مادرش از اراک به اصفهان آمد، شرایط معیشتی ایجاب می کرد که در محل های مختلفی زندگی کنند. از همان کودکی با  کاستی ها و سختی ها انس گرفت و سازندگی او از همین د وران آغاز شد. از همان کودکی حالاتی کنجکاوانه داشت. بسیار جسور و چالاک و فعال بود. در دوران انقلاب با اینکه سن چندانی نداشت به اندازه توان خود در رویدادهای انقلاب شرکت و فعالیت کرد. هنوز در اوان جوانی بود که بعد از انقلاب، روستاهای سمیرم و بوئین میندشت را زیر پا گذاشت و در خدمت انقلاب به کمک محرومان و مستضعفان آنجا شتافت. با شروع درگیریهای کردستان با سن وکم و جثه کوچک به هر نحو ممکن خود را به آنجا رساند. در کردستان شاهد درگیری ها و خیانتهای مدعیان طرفداری از خلق یعنی دمکراتها و چپ گراها بود و در آنجا کم کم چهره خود را نشان داد. به محض شروع جنگ تحمیلی به اتفاق عده ای از دوستان؛ خود را به جبهه های خونبار جنوب رسانید و از آنجا بود که زندگی سراسر حماسه و شش سال فداکاری مستمر و ایثار گری او برای اسلام عزیز آغاز شد. اولین عملیاتی که در آن شرکت داشت عملیات فرمانده کل قوا بود که در آن عملیات روح سلحشوری او تکوین یافت. فداکاری دوستان، شهادت همرزمانش، مبارزه و پایداری او را به راهی کشانید که نهایت آن لقاا? بود علی به مقامی از اخلاص و تقوا رسید، که سالکان و عارفان همواره آرزو می کرد ند، و چنان اسطوری ای شد که برای دوستان و همرزمانش الگو و اسوه بود و برای دشمنان اسلام و منحرفان مایه وحشت.
در حمله تاریخی فرمانده کل قوا شجاعانه جنگید و در حمله ثامن الائمه ,این فرمانده شجاع و رشید، خود را سراسر وقف اسلام کرد. در طول شش سال دفاع مقدس بیش از دوازده بار زخمی شد، پیکر او از زخمهای متعددی که دشمنان اسلام بر او وارد کرده بودند پر بود؛ صورتش بر اثر ترکش شکافی بر داشته بود که تا آخر جای آن بود و چهره شکاف بر داشته مالک اشتر را تداعی می کرد. پاهای او بارها در اثر تیر و ترکش،
 
شکسته شد و هر بار قبل از حمله، خودش گچ پاهایش را می شکست و خود را به جبهه می رسانید.
در اکثر حمله ها نقش حیاتی و حساس داشت و تا معاونت لشگر امام حسین (ع) پیش رفت. بسیار خاضع و ساده بود و در کمال صداقت و سادگی زندگی می کرد. با اینکه فرمانده ای رشید و کار ساز بود، بسیار گمنام و ناشناس بود و خود را خدمتگذار کوچک رزمندگان می دانست.
سالها شرکت فعالانه و مستمر او در جبهه های خون و آتش و درگیری با گروههای محارب و منافق در جنوب و غرب از او فرمانده ای ساخته بود، شجاع، صبور و رازدار، زاهد شب بود و شیر روز، بارها تا مرز شهادت پیش رفت. در سال 1363 به مکه معظمه مشرف شد، و پس از چندی ازدواج کرد.
او به عنوان فرماندهی مدیر و لایق، هدایت بخشی از نیروها را در حمله به فاو، بعهده داشت، در منطقه استراتژیکی کارخانه نمک از خود رشادت های فراران نشان داد و سر انجام پس از شش سال رشادت و جانبازی، در سن بیست و دو سالگی، در یک عروج آسمانی، تماشاگر راز شد و پیکر عزیزیش در آتش خصم سوخت.

***وصیت نامه شهید****
بسم الله الرحمن الرحیم
*حضور پدر ومادر زحمتکش و مومنم سلام

در لحظات آخر عمر قصد خداحافظی دارم و مطالبی چند به عنوان وصیت بنویسم.
نخست از شما با زبانی قاصر تشکر می کنم از شما پدر و مادرم ولی با این زبان بی زبانی می گویم که انشا ا... خدا به شما اجر بدهد و شما را جزو صالحان درگاه خود و جزو عاقبت به خیران قرار دهد.
مادر و پدر عزیم!
 
امانتی که به شما داده شده بود، به صاحب اصلی آن بازگردانده شد. کسی که چیزی را امانت می گیرد موقع پس دادن هیچگاه ناراحت نمی شود. آفرین بر شما! که اینگونه امانت را تحویل دادید.
مادرم! من شما را خیلی دوست داشتم همچنین پدر ف همسر، برادر و خواهر را، شما تنها کسانی بودید که در این دنیا به آن علاقه داشتم. ولی مادر جان!
 
من خدا را بیشتر از شما دوست دارم و برای همین است که قریب به شش سال از شما جدا شده ام. امید وارم که در غیبت ظاهری من بی تابی نکنید.
هر موقع که دلتان گرفت برای سرور همه ما ابا عبد ا? الحسین (ع) گریه کنید.
مطلب دیگر در موردی همسرم است او را در تصمیم گیری آزاد بگذارید، بگذارید راه جدید خود را انتخاب کند و مسأله دیگر اینکه اگر فرزندم به دنیا آد و پسر بود، کاری کنید که وقتی بزرگ شد ادامه دهنده راه من باشد و اسمش را حسین بگذارید.
در پایان از تمام آشنایان و دوستان حلالیت می طلبم.

***با سلام خدمت همسر خوبم.

همسرم!
 
تمام انسانها رفتنی هستند تمام انسانها چه خوب و چه بد و چه ضعیف و چه غنی با هر وضعیتی که هستند می روند. در این راه، عده ای با عزت و سرنهادن به قرب خدا زندگی می کنند و بعضی برای زندگی خود بنده غیر خدا و بنده بنده خدا می شوند و از خود هیچ عزت و سر افرازی ندارند ولی دسته اول چون راه خدا را می روند همواره با مشکلاتی رو به رو می شوند، بعضی اوقات انسان خود را در راهی می بیند که در آن راه یا باید کشته شدن در راه خدا را انتخاب کند یا سر تعظیم غیر خدا فرود آورد. مردان خدا اولین راه را انتخاب می کنند.
*** وصیتی چند:

- پنج ماه روزه برایم بگیرید یا بخرید.
- دو ماه نماز قضا بجا بیاورید.
37- هزار تومان به لشگر بدهکارم که مقدار 00 5/ 33 تومان آنرا به قرض الحسنه ولایت فقیه که دفتر آن به نام... مسئول تعاون لشگر می باشد واریز کرده ام.
- اگر چیزی باقی مانده به دوستان و آشنایان خبر دهید که اگر کسی از من طلبی دارد بگیرد و در غیر این صورت در اختیار همسرم بماند.
- چنانچه وسایلی از سپاه و لشگر در اختیارم بوده، به لشگر باز گردانید.

     علی قوچانی
گروه شهدا ::: پنج شنبه 87/12/1::: ساعت 3:2 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 7
بازدید کل : 148292
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره وبلاگ ::.
گروه فرهنگی سردار خیبر
گروه شهدا
بسم رب الشهدا والصدیقین به یاری خدا ومدد اهل بیت وبلاگ تخصصی شهدا با نام گروه فرهنگی سردار خیبر -زیر مجموعه کانون فرهنگی محبان المهدی راه اندازی شد با امید که بتوانیم مطالب شایسته ای در رابطه با شهدا وفرهنگ شهادت ارائه کنیم جز شهادت راهی نیست
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
گروه فرهنگی سردار خیبر
.:: لینک دوستان ::.
.:: لوگوی دوستان::.




























.:: نوای وبلاگ ::.
.:: فهرست موضوعی ::.
.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
کانون فرهنگی محبان المهدی
گروه فرهنگی سردار خیبر
گروه فرهنگی سردار خیبر