سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گروه فرهنگی سردار خیبر
از آنچه نمی شود مپرس که آنچه شده است تو را بس است . [امام علی علیه السلام]
 
 

فقط شعار ندهیم
سلام قبل از هر چیز یه تشکر جانانه ودست بوسی از اون عزیزانی که در پای صندوقهای رای حضور پیدا کردند وبا چشمی باز آینده مجلس وانقلاب وخودشون را رقم زدند . سکوت من در این ایام به خاطر مشغلیات زیاد بود اما حیفم اومد نیام واین حرف را نزنم که اگر میگیم پیرو ولایتیم وادامه دهنده راه شهدا ، فقط شعار ندیم بلکه عملا هم ثابت کنیم وقتی میتونی با دادن یک رای سالم وعاقلانه ومصلح از ارزشهای انقلاب ونظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دفاع کنی، نشون هم خواهی داد که پیرو شهدا هستی حتی اگر بر زبان هم نیاری مواظب باشیم اونهایی که به خون شهدا خیانت می کنند را از خودمون دور کنیم ودستشون را هر جایی هست کوتاه کنیم وبه یاری خدا مشت محکمی در ادامه یعنی با حمایت از دولت ومجلس هشتم به دهان دشمنان دین وقرآن ومملکت اسلامی مون وارد کنیم در این ایام التماس دعا دارم خدا یارتون باشه ..با شهدا باشیم


گروه شهدا ::: یکشنبه 86/12/26::: ساعت 8:2 صبح
 

خاطرات سفر به کربلای ایران

شهیدان زنده اندو نزد پروردگارشان روزی می خورند .(سوره آل عمران_آیه 169)

این بار دفترم را گشودم به روی دریایی از محبوبیت ونور وعشق وصفا . قلب دفترم را از نور نورانی کردم . به راستی سفر به شلمچه کربلای ایران چه زیباست. وقتی که برای اولین بار پا در خاک شلمچه نهادم آن گاه فهمیدم که هیچ چیزی نبوده ونیستم و هیچ چیزی را به درستی درک نکرده ام وهمچنین فهمیدم که چه دیونی که بر گردن من هست که باید آنها را ادا کنم .  بی اراده اشک در چشمانم حلقه بست وبر گونه هایم سنگر گرفت چه زیباست اردویی با این عظمت وبا این شکوه وبا این همه نور. شلمچه بوی خون می داد وعطر وبویی از مهر وصفا . آری باز هم در ماشین روزگار سوار شدیم ودر جاده زندگی حرکت کردیم . به جایی رسیدیم که مظهر زلالی بود وپاکی، دوستی بود وصداقت، اروند رود، آن رودی که با خون شهیدان عطرآگین شده بود. چه زیباست وچه غمگین است،وقتی که به آب می نگری ووقتی که عظمت شهدا را در می یابی .آنگاه می فهمی که شهادت چه معنای زیبایی دارد.

این بار به طلائیه می رویم. خاک طلا وصداقت. پا برهنه در آن پای می گذاریم. به آرامی زیر لب ذکر می گوییم. آری طلائیه که حسی ازلطف وصفا، عشق به خدا ومعنویت است. دلم نمی خواهد از طلائیه دست بردارم اما چه کنم که واژه های خوب تمام شده اندو دستم وقلمم توان نوشتن ندارد. در ادامه به فکه می رویم .فکه ای که جنس آن از نور بود وصمیمیت ومعنویت چه زیباست فکه با شن های رنگارنگ وزیبایش. سلام بر هویزه وبر شهدای هویزه وبر سردار هویزه. پس از هویزه به دهلاویه می رویم خاکی که جای جای آن بو ونشان از دلاوریهای سربازان رشید اسلام را در خود جای داده وگویی هنوز مناجاتهای شهید چمران به گوش می رسد . اینک قدم هایم سست شده است راوی می گوید این منزل آخر است. آری چزابه . دستهایم را در شبکه های ضریح شهدای گمنام که از نیزارهایی تشکیل شده فرو می برم واز خدا می خواهم که به غربت شهدای چزابه این سفر را سفر آخرم قرار ندهد. ولحظه تلخ وداع... خاطرات سفر را در ذهنم مرور می کنم . صدای شهدا وراویان ومداحان را بر روی گوش هایم حک می کنم تا پاک نشود وفراموشم نگردد. آری براستی زیباست خاطرات سفر به کربلای ایران وآن را مانند لوح فشرده در ذهنم                  حک می کنم واز آن درس می گیرم ودرزندگی به کار می برم.
گروه شهدا ::: دوشنبه 86/12/13::: ساعت 7:26 صبح
 
وقت تنگ است ودلم غمگین است وجامه صبر میدرم شاید که چشمانم روشنایی روز راببیند و از این شب تیره رهایی یابد براستی چرا چشمانم نمیبیند؟ چرا گوشهایم نمی شنود؟ می پرسی چه چیز را ؟ پرپر شدن بچه ها  آری اینان همان لشگریان حسینند که اینگونه زیر آتش سنگین دشمن بدنهاشان تکه تکه می شود واینجا شلمچه است................ وحال می گویم: یاد شهیدان این روزهای شلمچه بخیر
گروه شهدا ::: یکشنبه 86/12/12::: ساعت 7:58 صبح
 

به بهانه ی تو

امروز دلم خیلی گرفته آخه فردا هشتم اسفند سالروز شهادت بزرگ مرد لشگر 14 امام حسین(علیه السلام) حاج حسین خرازی وقتی به گلستان شهدا میری ازدر که وارد میشی پس از خوندن زیارتنامه شهدا انگاری دلها به پشت خیمه حسینی وبه طرف قطعه سرداران هدایت میشه البته بعضی ها از حاج حسین شروع میکنند وبعد سراغ شهدای دیگه میرند اما بعضی ها هم اول شهدای دیگه را سر میزنند وبعد میاند کنار مزار حاج حسین میشینند وزیارت عاشورا می خونند ودرد دل می کنند ونجوا می کنند اگر کسی برای بار اول بیاد فکر میکنه اینا که اینطور کنار مزار حاج حسین میشینند وضجه می زنند نسبت نزدیکی با حاجی دارند مثلا فرزند حاجی یا برادر وخواهر حاجی یا همرزم حاجی اما نه اینها نسبتشون با حاجی نسبت عشقه یعنی وقتی با حاجی حرف میزنند احساس آرامش می کنند ویقین دارند که حاجی صداشون را میشنوه وپاسخشون را میده وقتی به کنار حاجی نگاه می کنند ومیبینند تمثال زیبا وپرزنور حاج احمد کاظمی را با اشاره به حاجی میگن: حاجی ببین حاج احمد چطور بعد از چند سال به مراد دلش رسید وخدا شهادت را نصیبش کرد ودر کنار تو آرمید ، دعا کن من هم به خیل شما بپیوندم آخه دیگه نفس کشیدن توی این دنیا برام سخت شده هر چشمی نگاهم میکنه عوض اینکه تسلای دلم بشه بار سنگینی گناه را روی دوشم می کشونه هر آغوشی برام باز میشه غیر از اون آغوشی که من تمنا دارم حاجی باور کن خیلی دلتنگم بعضی وقتها از دلتنگی برای خودم میخونم یا با یاد شهدا صفا میکنم همه میگن ببین دوباره دیوونه شده ، به من میگن آخه شهدا که نشد زندگی شهدا که نشد نون وآب اما هرچی میخواند بگذار بگن کسی که جنون عشق شماوراهشما فراگرفتش دیگه عاقل نمیشه وکاری هم به حرف دیگران نداره هرسال که از عمرم میگذره میگم نکنه دیر بشه نکنه دیگه شهادت نصیبم نشه کاشکی همه برام دعا میکردند تا اگه دعای خودم مستجاب نمیشه حداقل دعای دیگران در حقم مستجاب میشد. والمستشهدین بین یدیه ان شاء الله 


گروه شهدا ::: سه شنبه 86/12/7::: ساعت 8:2 صبح
 

نشان از عشق

شهید حسین خرازی در سال 1336 در اصفهان متولد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که تجربه ی دوران سربازی قبل از انقلاب را به همراه داشت به جمع پاسداران انقلاب اسلامی پیوست ودر سایه تدّین ، پشتکار، واخلاص خویش کار خود را در حوزه ی دفاع نظامی از انقلاب را از پایین ترین رده نگهبانی وسپس پذیرفتن مسئولیت اسلحه خانه آغاز کرد .حضور در صحنه ی نبرد گنبد اولین گام جدی حسین خرازی بود که در بهمن ماه 1358 انجام گرفت وسپس با شدت گرفتن بحران کردستان به سنندج ، پاوه ودیگر شهرهای غرب کشور هجرت کرد .او در سنندج اقدام به تشکیل گردان ضربت نمود که به عنوان تنها نیروی واکنش سریع در منطقه توانست نقش موثری ایفا نماید . با شروع تجاوز رژیم بعثی عراق در 31/6/1359 که به تصرف بخش وسیعی از جنوب وغرب کشور توسط متجاوزان انجامید همراه با یاران خود در گردان ضربت به دارخوین رفت وجبهه ی مستقل وفعالی را در شمال آبادان فرماندهی کرد که عملیات فرمانده ی کل قوا در 21/3/1360 اوج این مرحله از زندگی پر افتخار حسین است .پس از عملیات ثامن الائمه (ع) که به آزادسازی آبادان از محاصره انجامید ماموریت یافت تا با استفاده و ساماندهی نیروهای جبهه دارخوین لشگر 14امام حسین(ع) را تشکیل دهد .پس از آن ودر مدتی حدود یکسال لشگر تحت فرماندهی او توانست با اجرای مهمترین عملیات وپذیرش حساس ترین وسخت ترین مانورها ، سلسله عملیات طریق القدس، علی ابن ابیطالب(ع) (چزابه) ، فتح المبین وبیت المقدس وپیش  از آن که برای مردم ایران شناخته شده باشد لرزه بر اندام فرماندهان دشمن بیاندازد . پس از عملیات رمضان، حسین به فرماندهی قرارگاه فتح یا سپاه سوم صاحب الزمان (عج) انتخاب شد که چند لشگر از جمله لشگرهای 8 نجف اشرف ، 14 امام حسین(ع) ، 25 کربلا، 44 قمر بنی هاشم را تحت فرماندهی خود داشت در این مقطع حسین خرازی نقش یک ژنرال جوان را در هدایت عملیات محرم ،والفجر مقدماتی ووالفجر 1 ایفا کرد وسپس به لشگر 14 امام حسین(ع) باز گشت وتا لحظه شهادت در این سمت باقی ماند .در این مقطع حسین که پر تجربه ترین ومورد اعتماد ترین فرماندهان عملیاتی جنگ بود سلسله عملیات والفجر4 ، خیبر، بدر، والفجر8، کربلای 3، کربلای4، وکربلای 5 با روحیه ای شهادت طلب وهمچنان خط شکن به انجام رساند. سرانجام زندگی پر افتخار حسین خرازی در سخت ترین عملیات علیه ظلم وتمامی کفر یعنی عملیات کربلای 5 به اوج خود رسید ودر حالی که قبل از آن ودر سال 63 در عملیات خیبر در منطقه طلاییه دست راست خود را تقدیم اسلام نموده بود وغم شهادت بیش از ده هزار نفر از یاران را در سینه داشت .در ظهر جمعه هشتم اسفند ماه 1365 به درجه رفیع شهادت نائل شد.

روحش شاد وراهش پر رهرو باد


گروه شهدا ::: پنج شنبه 86/12/2::: ساعت 8:0 صبح
 
سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت

تاریخ تولد :12/2/1334

نام پدر :علی اکبر

تاریخ شهادت : 22/12/1362

محل تولد :اصفهان /شهرضا

طول مدت حیات :28

محل شهادت :جزیره مجنون

مزار شهید :گلزار شهدای شهرضا

سال 1334 شهرضا میزبان نوزادی شد که او را محمد ابراهیم نامیدند. ولادت او با معجزه همراه بود. سنین جوانی و نوجوانی را فعال و پرشور به مبارزه با رژیم ستم‌شاهی گذراند و پس از پیروزی انقلاب جهت مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب به غرب کشور عزیمت کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به دفاع از مرز و بوم ایران برخاست و چند سال بعد در سفر به خانه خدا با احمد متوسلیان آشنا شد.
ثمره دوستی این دو سردار دلیر اسلام پایه‌ریزی لشگر محمد رسول الله (ص)‌بود که یکه‌تاز میادین رزم شد. سال 1360 با شیرزنی از تبار زینبیان ازدواج کرد که حاصل این پیوند مقدس دو فرزند شد. حاج ابراهیم همت فرمانده محبوب لشگر 27 محمد رسول الله (ص) چنان مورد علاقه بسیجیان بود که نظیر آن کمتر دیده شد.
سال 1362 بانگ الرحیل به گوش رسید و در تب و تاب عملیات خیبر روح آسمانی محمد ابراهیم به آسمان پر گشود و پیکر بی‌سر او در میان زمینیان به یادگار ماند. همت بلند او لقبی بزرگ چون سردار خیبر را برایش به ارمغان آورد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

گروه شهدا ::: پنج شنبه 86/12/2::: ساعت 7:53 صبح
 

سردار بی سر

آخرین باری که او را دیدم در جزیره مجنون بود. عملیات خیبر به اوج رسیده بود. حاجی در خود فرو رفته و حالت عجیبی داشت. در چشمانش انتظاری بزرگ موج می‌زد. حال مسافری را داشت که آماده عزیمت است اما افسوس که ما آن وقت درنیافتیم. به نزدیکش که رسیدم سلام کردم. پاسخم را داد و گفت: «بچه‌ها قرار است به اینجا بیایند و خط را تحویل بگیرند. منطقه را خوب برایشان توجیه کن.» گفتم: «چشم حاج آ قا.» خداحافظی کرد و رفت. ساعتی گذشت. باید به حاج همت گزارش می‌دادم. با یکی از دوستان به طرف قرارگاه حرکت کردیم. در مسیر جنازه‌ای دیدیم که سر نداشت.
از موتور پیاده شدیم و جنازه را به کنار جاده کشیدیم. در قرارگاه هیچکس از حاجی خبر نداشت و همه به دنبال او می‌گشتند. ناگهان به یاد جنازه افتادم. بادگیر آبی که جنازه به تن داشت درست شبیه بادگیر حاجی بود. با سرعت به محل قبلی بازگشتم جنازه را به معراج شهدا برده بودند. با عجله به معراج رفتم. در راه تنها چیزی که ذهنم را اشغال کرده بود زیر پیراهن قهوه‌ای و چراغ قوه کوچکی بود که حاجی همیشه به همراه داشت. در میان پیکرهای مطهر شهدا همان اندام بی‌سر توجهم را به خود جلب کرد زیر پیراهن قهوه‌ای و چراغ قوه‌ای کوچک. آه از نهادم بلند شد. ابراهیم سر در ره دوست نهاده بود. خبر شهادت حاجی تا چند روز مخفی نگه داشته شد. بعد از اتمام عملیات خیبر، رادیو اعلام کرد: «سردار بزرگ اسلام، فاتح خیبر، حاج ابراهیم همت فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله به شهادت رسید.»
اگر در حین ا نجام عملیات دشمن این خبر را می‌شنید روحیه گرفته و امکان شکست عملیات پیش می‌آمد. پس پیکر بی‌سر آن عزیز چون شمعی در میان دوستان روزها به انتظار ماند. با اعلام خبر، پیکر شهید همت را به دو کوهه بردیم تا با آن مکان دوست داشتنی‌اش وداع کند. در تهران، اصفهان و شهرضا تشییع جنازه با شکوهی برای او برگزار شد و شاید او تنها کسی باشد که با پرکشیدنش سه شهر را به خروش آورد.
منبع:کتاب سردار خیبر


گروه شهدا ::: پنج شنبه 86/12/2::: ساعت 7:49 صبح
<   <<   6   7      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 6
بازدید کل : 148270
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره وبلاگ ::.
گروه فرهنگی سردار خیبر
گروه شهدا
بسم رب الشهدا والصدیقین به یاری خدا ومدد اهل بیت وبلاگ تخصصی شهدا با نام گروه فرهنگی سردار خیبر -زیر مجموعه کانون فرهنگی محبان المهدی راه اندازی شد با امید که بتوانیم مطالب شایسته ای در رابطه با شهدا وفرهنگ شهادت ارائه کنیم جز شهادت راهی نیست
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
گروه فرهنگی سردار خیبر
.:: لینک دوستان ::.
.:: لوگوی دوستان::.




























.:: نوای وبلاگ ::.
.:: فهرست موضوعی ::.
.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
کانون فرهنگی محبان المهدی
گروه فرهنگی سردار خیبر
گروه فرهنگی سردار خیبر